جان وندایک مانوئل کاستلز و بری ولمن هرسه از برجستهترین جامعهشناسان زنده جهان هستند و هر سه نظریهای تحت عنوان «جامعه شبکهای» دارند. برخلاف ون دایک و کاستلز که مشخصا کتابی با عنوان جامعه شبکهای نوشتهاند، ولمن ترجیح داده در مقالات و پژوهشهایش جامعه شبکهای را ترسیم کند. او برخلاف وندایک و کاستلز که تاثیر فناوری اطلاعات و ارتباطات را از جنبههای مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مطالعه میکنند، توجهش را بر شبکههای اجتماعی و الگوی تعاملات میان فردی متمرکز میکند و اعتقاد دارد آنچه مبنای تحولات در جامعه اطلاعاتی است، تغییر ماهیت تعاملات و پررنگ شدن تاثیرگذاری و نقش افراد است. نظریه جامعه شبکهای ولمن کاملا متفاوت از نظریه وندایک و کاستلز است. ولمن اعتقاد دارد ما در جهان امروز در حال تجربه یک جامعه اطلاعاتی هستیم که شامل انبوهی از جوامع شبکهای است که به واسطه پیوندهای ضعیف میان افراد شکل گرفته است. این مجموعه ممکن است در گذر زمان تبدیل به یک شبکه واحد (شبکهای از شبکهها) شود اما هنوز وارد یک جامعه شبکهای واحد، منسجم و همهگیر نشدهایم.
ولمن و همکارش از چند مفهوم برای پیشبرد نظریه خود استفاده میکنند:
- فناوری اطلاعات و ارتباطات امکان چند اتصال همزمان را برای کاربران فراهم کرده است / چند اتصالی
- فناوری اطلاعات و ارتباطات باعث مرتبط شدن واحدهای محلی و کوچک با یکدیگر شده است. بدین ترتیب، واحدهای کوچک اجتماعی به واسطه متصل شدن به واحد هویتی بزرگتر معنا نمییابند، بلکه به واسطه متصل شدن با واحدهای محلی و کوچک دیگر معنادار میشوند. اینجاست که معنای جامعه از ارتباطات و وابستگیهای طولی به ارتباطات و اتصالهای عرضی تغییر ماهیت میدهد./ مجازیت محلی
- ما با انبوهی از شبکهها مواجه هستیم که جامعه اطلاعاتی عصر حاضر را شکل داده است/ شبکه ای از شبکه ها
- پرسش اصلی اجتماع در جامعه اطلاعاتی «سبک زندگی» است و این ریشه در زندگی متصل افراد دارد.
- در نتیجه فناوری اطلاعات و ارتباطات تحولی عمیق روی داده و شبکههای کامپیوتری و شبکههای مجازی در جایگاه شبکههای اجتماعی قرار گرفتهاند. در این وضعیت، روششناسی مطالعات اجتماعی باید تغییر کند.
- عامل اصلی تحولات، بروز سه انقلاب همزمان (انقلاب شبکهها، انقلاب اینترنت و انقلاب تلفنهای همراه هوشمند) است که یکدیگر را تشدید میکنند.
- اثر ناشی از بروز سه انقلاب فوق، شکلگیری فردگرایی شبکهای است؛ وضعیتی که در آن افراد منفرد و جدا از هم امکان تاثیرگذاری بسیار زیادی یافتهاند.
- جامعه اطلاعاتی گذار از جامعه با روابط طولی و هرمی، به جامعه با روابط عرضی و شبکهای است.
- جامعه اطلاعاتی کمرنگ شدن اهمیت روابط قوی و پررنگ شدن اهمیت روابط ضعیف در تعاملات و شبکههاست.
نویسندگان مطالعه خود را بر چند پرسش کلیدی استوار کردهاند. این سوالها دغدغه اصلی انجام مطالعات پژوهشی مختلف و تحلیل دادههای کمی و کیفی حاصل، و نگارش کتاب است. ولمن و رینی از خود میپرسند:
- چگونه ساختار نظامهای اجتماعی بزرگ تحت تاثیر ترکیب و محتوای روابط میانفردی و شبکهای درون این نظامها قرار میگیرد و تغییر میکند؟
- شبکههای بینفردی کوچکی مانند گروههای کاری، خانوادهها و گروههای دوستی که شبکههای اجتماعی عینی و فیزیکی هستند، در نتیجه فناوری جدید چگونه تغییر میکنند؟
- تغییر شبکههای بینفردی با مقیاس کوچک و مجازی شدن بخش بزرگی از تعاملات اعضای این شبکهها، چگونه بر ساختار نظامهای اجتماعی با مقیاس بزرگ تاثیر میگذارد؟
- نظامهای اجتماعی با مقیاس بزرگ، شبکههای اجتماعی با مقیاس کوچک و افراد متصل منفرد چگونه بر یکدیگر تاثیر میگذارند؟
- آیا فردگرایی شبکهای سرانجام محتوم جامعه اطلاعاتی است؟
کتاب «شبکهای شدن: سیستم کنشهای اجتماعی جدید» تلاش ولمن و رینی برای پاسخ دادن به این پرسشهاست. آنها چند پروژه پژوهشی مختلف را حول محور یک معرفتشناسی مشخص انجام دادهاند و دادههای حاصل را با روششناسی درست تحلیل و در یک چارچوب نظری دقیق قرار دادهاند. نویسندگان با تکیه بر تحلیل دادههای پژوهشی مختلف استدلال میکنند ما در یک سیستم کنشی شبکهای زندگی میکنیم که شاخصه آن فردگرایی شبکهای است. آنان معتقدند عصر جدید نتیجه انقلابی سهگانه است: انقلاب شبکهها، انقلاب اینترنت و انقلاب تلفنهای همراه.
فهرست مطالب کتاب
کتاب در سه بخش و ۱۱ فصل تدوین شده است. بخش نخست، «انقلاب سهگانه» نام دارد که چهار فصل اول کتاب را دربر میگیرد. این چهار فصل عبارتند از سیستم کنش اجتماعی جدید از فردگرایی شبکهای، انقلاب شبکه اجتماعی، انقلاب اینترنت و انقلاب تلفنهای همراه. این بخش شرحی بر چگونگی رفتار مردم و انطباق آنان با فناوری جدید مانند تلفنهای هوشمند، اینترنت و شبکههای اجتماعی مجازی است. در این فصل نتایج حاصل از چند پژوهش کمی در مقیاس بزرگ و چند مطالعه کیفی مورد استفاده قرار گرفته است. نمونه آماری نسبتا بزرگ مطالعات کمی و مصاحبههای عمیق با روششناسی درست عملا یک پژوهش بزرگ به روش ترکیبی ایجاد کرده است. تحلیل دادههای این بخش نشان میدهد دسترسی آسان به هر سه فناوری اینترنت، تلفنهای همراه هوشمند و شبکههای اجتماعی مجازی و خاصیت همافزایی این سه ابزار جدید، به شکل بنیادی شیوه ارتباط مردم با یکدیگر، شیوه تعاملات میانفردی و شیوه انتشار اطلاعات را تغییر داده است.
در پایان بخش نخست، یک میانپرده با عنوان «یک روز از زندگی متصل» قرار دارد. این قسمت ماحصل مصاحبههای عمیق با ۳۲ نفر در مورد یک روز زندگی آنان و استفاده از ابزارهای مرتبط با فناوری جدید در طول ۲۴ ساعت است. شیوه تنظیم دادههای استخراجشده از مصاحبهها بسیار هوشمندانه است و ما را با تصویری عینی و دقیق از آثار فناوری جدید در زندگی روزمره آشنا میکند.
فردگرایی شبکهای چگونه کار میکند» عنوان بخش دوم کتاب است که فصلهای پنج تا ۹ را شامل میشود. دوستیهای شبکهای، خانوادههای شبکهای، کار شبکهای، سازندگان شبکهای و اطلاعات شبکهای عنوان فصلهای پنجگانه این بخش است. نویسندگان دادههای کمی و کیفی حاصل از مطالعاتشان را به شکلی تنظیم کردهاند که پیامدهای انقلاب سهگانه در عرصههای مختلف زندگی اجتماعی مانند خانواده، روابط دوستانه و عاشقانه، کار و تبادل اطلاعات بررسی میشود. مطالب این بخش مبتنی بر چارچوب نظری شبکههای اجتماعی و روابط ضعیف و قوی در شکلگیری شبکههای اجتماعی است که کاستلز بیش از سه دهه در مورد آن مطالعه کرده است.
در پایان بخش دوم، یک میان پرده با عنوان «گفتوگو هیچگاه پایان نمییابد» قرار دارد. این قسمت ماحصل مشاهده ولمن و همکارش از رفتارهای شبکهای ۱۸ نفر است. روابط و تعاملات افراد در فضای عینی و فضای مجازی پیگیری، و الگو و مدل تعاملات هر فرد (مبتنی بر روابط ضعیف و روابط قوی) استخراج شده است.
بخش سوم کتاب تحلیل و پیشبینی وضعیت پیش روی ما در سالهای آتی است. «در جهان شبکهای چگونه عمل کنیم: حال و آینده» عنوان این بخش است که دو فصل را شامل میشود: رشد کردن در جایگاه فرد شبکهای (فصل ۱۰) و آینده فردگرایی شبکهای (فصل ۱۱). این بخش تحلیلی خیالپردازانه از دو مسیر محتمل جامعه اطلاعاتی در آینده است: تحلیل خوشبینانه در مقابل تحلیل بدبینانه. نویسندگان در نهایت نتیجه میگیرند فردگرایی شبکهای روند محتوم و گریزناپذیر سالهای آینده است. نتایج محتوم آینده جامعه اطلاعاتی بر اساس مطالعات پژوهشی در این دو فصل بیان شده است. این نتایج به اختصار چنین است:
- افراد مستقل در جامعه اطلاعاتی (به واسطه اتصال) تاثیری پررنگ و بسیار بیشتر از گذشته دارند.
- تاثیرگذاری افراد به واسطه شبکههای مجازی به شکل چشمگیری زیاد شده است.
- روابط قوی که بنیان شبکههای اجتماعی عینی است، هر روز کماهمیتتر میشود و روابط ضعیف که بنیان شبکههای اجتماعی مجازی است، هر روز اهمیت بیشتری مییابد.
- در نتیجه محوریت و تاثیرگذاری روابط و تعاملات ضعیف، شبکههای اجتماعی عینی مانند خانواده، موسسات تولیدی، ساختارهای کاری و… تغییر و دگرگونی بنیادینی را تجربه میکنند که بیتوجهی به این موضوع میتواند برای جوامع و کشورها در میانمدت مخاطرهآمیز و پرهزینه باشد.
چارچوب نظری: ویک تای و استرانگ تای ( گره ضعیف و گره قوی)
یکی از موضوعاتی که در دو دهه اخیر دغدغه اصلی ولمن بوده، بررسی انواع ساختار شبکهای پیوندهای اجتماعی افراد است. او گونههای شبکه اجتماعی (چه روابط رسمی و چه روابط غیررسمی) و ساختار شبکه اجتماعی (شامل دامنه، تراکم، سلسلهمراتب، قدرت پیوند و فاصله) را در فضای مجازی مطالعه کرده و آن را با گونهها و ساختار شبکه اجتماعی در فضای عینی مقایسه میکند. این مطالعات او را متوجه موضوع کلیدی «سرمایه اجتماعی» کرده است. موضوعی که در این کتاب به دقت مورد توجه قرار گرفته است و عملا ماحصل دو دهه مطالعات ولمن به اختصار در لابهلای تحلیلهای بخش دوم ارائه میشود.
بدیهی است افراد جامعه برای زیست اجتماعی نیازمند تعامل و ارتباط متقابلند. این روابط و پیوندهای اجتماعی بدان سبب که به عنوان سرمایه اجتماعی و دارایی فرد محسوب میشود و فرد از طریق آن میتواند به منابع و حمایتهای موجود در این پیوندها دسترسی یابد، در جامعهشناسی از اهمیت زیادی برخوردار است. در نتیجه ظهور فناوری جدید ارتباطی، الگوی جدیدی از تعاملات ظهور کرده است که هر روز پررنگتر و بخش بیشتری از تعامل و ارتباط متقابل افراد را شامل میشود. فناوری جدید باعث شده تعاملات اجتماعی هرچه بیشتر از فضای فیزیکی به سمت فضای مجازی تغییر یابد. این تحول بسیار مهم است و باعث تغییری کلیدی در ماهیت و معنای «سرمایه اجتماعی» شده است. ولمن خیلی زود و در اواسط دهه ۹۰ میلادی متوجه این تغییر و آثار احتمالی آن شد. او مطالعات رولاند برت (Ronald Burt)، مارک گرانووتر (Mark Granovetter) و توماس فارارو (Thomas fararo) در فضای فیزیکی و عینی را مبنای مطالعات خود در فضای مجازی قرار داد.
رونالد برت در مقاله مشهورش (۱۹۹۲) برای درک مولفههای شکلگیری سرمایه اجتماعی، نظریه شکاف ساختاری (Structural Hole) را مطرح کرد. نظریه شکاف ساختاری بر الگوی تعاملات و ارتباطات اعضای یک شبکه متمرکز است. در نگاه برت، سرمایه اجتماعی یک شبکه ساختارمند و تحت تاثیر اندازه شبکه، تراکم شبکه (میزان تعاملات بین افراد در یک شبکه) و سلسلهمراتب شبکه است. بر اساس این نظریه، هرچه اندازه شبکه گستردهتر، تراکم شبکه کمتر و سلسلهمراتب موجود در شبکه کمرنگتر باشد، سرمایه اجتماعی بیشتر خواهد شد.
مارک گرانووتر نیز در اثر مهمش (۱۹۷۳) نظریه پیوندهای ضعیف (Week Ties Theory) را مطرح کرده بود. بر اساس این نظریه «پیوندهای ضعیف اهمیت بیشتری نسبت به پیوندهای قوی دارند» و «وقتی دو نفر با فرد سومی دوست میشوند، احتمالا با یکدیگر هم دوست خواهند شد». آنچه در این نظریه توجه ولمن را به خود جلب کرد، اعتقاد گرانووتر به اهمیت پیوندهای ضعیف در شکل گیری سرمایه اجتماعی بود. در اندیشه وی ما در تعاملات اجتماعی، دو گونه پیوند ضعیف و پیوند قوی داریم. اگر افراد با یکدیگر روابط عاطفی نزدیک و ارتباط پیوسته داشته باشند، پیوند قوی شکل میگیرد اما اگر افراد به شکل مستمر با هم مرتبط نباشند و روابط عاطفی قوی نداشته باشند، پیوند ضعیف شکل میگیرد. مطالعات گرانووتر در دهه ۷۰ میلادی نشان داد برای تداوم یک گروه، بیش از آنکه پیوندهای قوی اولویت داشته باشد، پیوندهای ضعیف اولویت دارند و فقدان پیوندهای ضعیف باعث متلاشی شدن یک گروه میشود. او مینویسد:«پیوندهای ضعیف میان دو کنشگر میتواند به عنوان پلی میان دو گروه که پیوندهای داخلی قوی دارند، به کار آید. همین امر نیز به نوبه خود میتواند منجر به ظهور یک نظام اجتماعی منعطف شود. فردی که فاقد پیوندهای ضعیف باشد، در یک گروه منسجم احساس انزوا میکند و درباره آنچه در گروههای دیگر و در جامعه بزرگتر میگذرد بیاطلاع میماند. اینجاست که اهمیت پیوندهای ضعیف مشخص میشود. پیوندهای ضعیف مانع انزوای یک گروه در جامعه و یک فرد در گروه میشود و به افراد گروه امکان میدهد تا در جامعه گستردهتر ادغام شوند.»
ولمن برای رسیدن به نظریه «جامعه شبکهای» به شکل هوشمندانهای از نظریه «پیوندهای ضعیف» گرانووتر استفاده میکند و آن را با نظریه «شکاف ساختاری» برت تلفیق میکند. در نهایت نظریه جامعه شبکهای ولمن شکل میگیرد که چارچوب نظری نگارش کتاب «شبکهای شدن؛ سیستم کنشهای اجتماعی جدید» است. ولمن مینویسد:«همانطور که گرانووتر [برای فضای فیزیکی و عینی] تشخیص داده بود، [در فضای مجازی نیز] پیوندهای ضعیف اولویت دارند. چون تنها پیوندهای ضعیف میتوانند نقش پلهای محلی را بازی کنند. اعضای شبکههایی با روابط قوی، در مورد خیلی از مسائل دانش محدودی دارند و در اغلب موارد اطلاعات جدیدی که ارزش بالقوه داشته باشد، از خارج گروه وارد مجموعه میشود. این اطلاعات از طریق پیوندها و روابط ضعیف وارد گروه میشود. هرچه تعداد پلهای محلی در یک گروه بیشتر باشد، گروه همبستگی بیشتری دارد و هماهنگتر عمل میکند.»
ولمن به مطالعات پیشینش استناد میکند که «فضای مجازی امکان برقراری پیوندها و روابط ضعیف را به میزان نامحدود گسترش میدهد». او نتیجه میگیرد «افراد هرچه بیشتر تعاملاتشان را از فضای فیزیکی و عینی به فضای مجازی منتقل خواهند کرد؛ چرا که بقای یک گروه و منزوی نشدن یک فرد وابسته به وجود و تعدد پیوندهای ضعیف است؛ وضعیتی که فناوری جدید این امکان را در فضای مجازی فراهم کرده است» (ص۱۴۱). مطالعه بخش دوم کتاب و تحلیلهای ارائهشده در مورد تغییر دوستیها، خانواده و کار در ساختار شبکههای مجازی نشان میدهد ساختار شبکههای اجتماعی دارای پیوندهای ضعیف گسترده، باعث تحرک بیشتر گروه و اعضای گروه میشود. بدین ترتیب، شبکههای اجتماعی مجازی فرصت تحرک و بالفعل شدن استعدادها را در سطحی وسیعتر امکانپذیر میکنند. این تحول در نگاه نخست افول اهمیت شبکههایی مانند خانواده، گروههای دوستی و مجموعههای کاری به نظر میرسد. اما در واقع تغییر ساختار تعاملی افراد در این شبکهها و در نتیجه تغییر مدل بروز این شبکههای اجتماعی است.
ولمن برای تقویت چارچوب نظری کتاب، از نظریه توماس فارارو در مورد پارادوکس ساختار شبکهها استفاده میکند. فارارو متوجه شد ما با نوعی تناقض در تحلیلهایمان مواجه هستیم. او در اثرش (۱۹۸۲) به این نتیجه رسید که از یک سو هرچه پیوندهای ضعیف گستردهتر و قویتر باشد، انسجام و ماندگاری کلیت گروه بیشتر است. از طرف دیگر، هرچه پیوندهای ضعیف کمتر باشد، میزان ارتباط زیرمجموعههای محلی و خردهشبکهها و در نتیجه انسجام گروههای محلی بیشتر است. ولمن این نتیجهگیری را در نظریه جامعه شبکهای مورد استفاده قرار میدهد. مینویسد:«فارارو معتقد بود ما با تناقضی در تعاملات شبکهها روبهرو هستیم: هرچه پیوندهای قوی بیشتر شود، انسجام محلی (خرد) بیشتر و انسجام اجتماعی (کلان) کمتر میشود و هرچه پیوندهای ضعیف بیشتر شود، انسجام محلی (خرد) کمتر و انسجام اجتماعی (کلان) افزایش مییابد. این وضعیتی است که ما در مطالعات فضای مجازی با آن مواجه هستیم و بسیاری از جامعهشناسان جامعه اطلاعاتی نتایج نادرستی از این تناقض گرفتهاند که ناشی از عدم درک اهمیت پیوندهای ضعیف در فضای مجازی است.»
ولمن با کنار هم قرار دادن این سه نظریه عملا چارچوب نظری خود را تحت عنوان جامعه شبکهای تدوین میکند. او تاثیر فناوری جدید و شبکههای اجتماعی مجازی را بر روابط اجتماعی مطالعه میکند و نتیجه میگیرد فضای مجازی باعث شده معنای جدیدی از سرمایه اجتماعی شکل بگیرد. در نگاه او شبکههای مجازی حمایتهای عاطفی، اطلاعاتی، مشورتی، خدماتی، کاری و مالی به کاربران فضای مجازی ارائه میکنند. در نهایت، حمایتهایی را که کاربران از شبکههای اجتماعی مجازی میگیرند، با ویژگیهای شبکه مقایسه میکند.
او ویژگیهای شبکههای اجتماعی مجازی را در سه بعد مطالعه میکند: دامنه شبکه (Range)، مرکزیت شبکه (Centrality) و نقشهای کاربران (roles). مینویسد:«شبکههای اجتماعی میتوانند در دامنه خود (اندازه شبکه و ناهمگن بودن شبکه) متفاوت باشند. در خصوصیات اجتماعی اعضای شبکههای بزرگتر، ناهمگنی بیشتری وجود دارد و پیچیدگی ساختار آنها بیشتر است. اعضای شبکههای کوچکتر همگنترند. در نتیجه، شبکههای اجتماعی کوچکتر برای حفظ منابع و روابط موجود مفید هستند و شبکههای اجتماعی بزرگتر برای کسب منابع و روابط جدید کارایی دارند.» (ص ۲۶۶) از طرف دیگر «مرکزیت شبکههای اجتماعی در فضای مجازی توسعه یافته است. این توسعهیافتگی برای شناسایی اعضای شبکه مورد استفاده قرار میگیرد. اینجاست که میتوانیم تحلیل کنیم چه کسی ارتباطات بیشتری با دیگران دارد و خارج شدن چه کسی از شبکه باعث فروپاشی شبکه میشود… من کاربرانی را که فرد مرکزی [فرد واقعشده در مرکز شبکه] با آنان در تماس است «دیگران» و روابط موجود میان افراد را «پیوند» مینامم»
ولمن نقشهای کاربران در شبکههای اجتماعی مجازی را مهم میداند. او شباهتها در رفتار اعضای شبکه را «نقشهای مجازی در شبکهها» مینامد:«معلمان نقش شبکهای یکسانی را نسبت به دانشآموزان اجرا میکنند: یاد دادن، نصیحت کردن، تکلیف دادن، گرفتن کارهای انجامشده و نمره دادن. نظم در الگوهای روابط میان شبکههای مختلف یا میان رفتارهای درون یک شبکه، اجازه شناسایی تجربی نقشهای شبکه را فراهم میکند.»
در چارچوب نظری ولمن، دامنه شبکهها اهمیت زیادی دارد. «دامنه» خود به دو بعد اندازه شبکه و ناهمگن بودن شبکه تفکیک میشود. اندازه شبکه یعنی تعداد پیوندهایی که یک شخص در شبکه روابط خود دارد و ناهمگن بودن مربوط میشود به تنوع افرادی که یک کاربر با آنان مرتبط است. اینجاست که اهمیت فناوری جدید مشخص میشود. اینترنت و فضای مجازی تنوع افرادی را که یک کاربر با آنان مرتبط است، به شکل نامحدودی گسترش میدهد. از طرف دیگر، تنوع افرادی که یک کاربر در فضای مجازی با آنان مرتبط است، بسیار بیشتر از وضعیت ارتباطات فیزیکی و عینی است. آنچه اهمیت شبکههای مجازی را بیشتر میکند، اولویت و نامحدود بودن پیوندهای ضعیف میان کاربران است که مانع فروپاشی شبکهها در فضای مجازی و شکلگیری معنای جدید و عمیقتر از سرمایه اجتماعی میشود و ماهیت شبکههای اجتماعی عینی مانند خانواده، شرکت و بنگاه، گروههای دوستی و… را تغییر میدهد.
اهمیت کتاب
کتاب «شبکهای شدن: سیستم کنشهای اجتماعی جدید» اثری مهمی است و باید خوانده شود. در سه دهه اخیر کمتر اثری به اهمیت این کتاب در حوزه مطالعات جامعه اطلاعاتی نوشته شده است. این اثر را میتوان از نظر اهمیت، تاثیرگذاری و اعتبار در کنار دو اثر کاستلز و وندایک با نام «جامعه شبکهای» قرار داد.
ولمن خودش درباره کتاب میگوید:«من به طور خاص به شبکهها علاقه مندم؛ اینکه چگونه شبکههای اجتماعی، شبکههای ارتباطی و شبکههای کامپیوتری در سالهای اخیر بر هم منطبق شده است. در کتاب اخیرم میکوشم نشان دهم چگونه سه انقلاب (انقلاب شبکههای اجتماعی، انقلاب اینترنت شخصی و انقلاب تلفنهای همراه) همزمان بروز کرده است و این انقلاب سهگانه چگونه توانسته تغییری پارادایمی از روابط گروهمحور [در فضای عینی] به سمت فردگرایی شبکهای [در فضای مجازی] ایجاد کند.
بسیاری نگران هستند که فناوری جدید باعث میشود ما هرچه بیشتر از هم دور شویم و در انزوا قرار گیریم. کتابی که ولمن و رینی نوشتهاند نشان میدهد چگونه انبوهی از افراد شبکهای فرصتهایی بیمانند برای یادگیری، حل مساله و تعاملات شخصی پیدا کردهاند. سیستم کنش جدید اجتماعی که ریشه در فردگرایی شبکهای دارد، ما را از محدودیتهای گروههای بسته مبتنی بر پیوندهای قوی آزاد میکند. همچنین، به ما امکان میدهد استراتژیها و مهارتهای شبکهای خود را ارتقا دهیم، در مورد پیوندها و تعاملات خود کار کنیم و شبکههای اجتماعی مختلفی را که با هم تداخل دارند به تعادل برسانیم. کتاب، طرح جامعه شبکهای است که در نگاه نویسندگان نتیجه همزمانی سه انقلاب است: ظهور شبکههای اجتماعی، ظرفیت اینترنت در توانمندسازی افراد و امکان اتصال همیشگی و کسب اطلاعات از طریق تلفنهای هوشمند.
کتاب مورد تایید تقریبا همه چهرههای جدی جامعه اطلاعاتی قرار گرفته است. مانوئل کاستلز در مورد این کتاب مینویسد:«ما در یک جامعه شبکهای زندگی میکنیم. این کتاب بر اساس مطالعات تجربی و تحلیلهای مستند توضیح میدهد که چرا، چگونه و چه چیزی در حال روی دادن است. متن کتاب به خوبی تدوین شده، چارچوب فکری منسجمی دارد و روان نوشته شده است. در نتیجه، خواندن کتاب هم برای دانشجویان و هم متخصصان جذاب است… فراموش نکنیم این اثر را ولمن نوشته که بهترین است.» ویلیام داتن (استاد دانشگاه آکسفورد) هم مینویسد:«کتاب شبکهای شدن به خوبی نشان میدهد چگونه ترکیب قابلیتهای جستوجوی اطلاعات، شبکههای اجتماعی و اتصال دائمی به واسطه تلفنهای همراه باعث شده نقش اجتماعی اینترنت تغییر کند. این کتاب باید در دانشکدهها به عنوان منبع درس «اینترنت، رسانه جدید و جامعه» معرفی و تدریس شود.
کتاب مبتنی بر مطالعات کمی و کیفی متنوعی است. در نتیجه حجم زیادی از دادهها، نمودارها و تحلیلهای کمی را دربر دارد. تحلیلهای کیفی متنوعی میان گزارشهای کمی قرار گرفته که کار را در حوزه مطالعات پژوهشی به شیوه ترکیبی قرار میدهد. کتاب روششناسی دقیق و عالمانهای دارد و از نثری خوشخوان بهره میبرد؛ هرچند چارچوب نظری پیچیدهای دارد. به اعتقاد من این کتاب میتواند به عنوان یکی از منابع درسی در مقطع کارشناسی ارشد و دکترای رشتههای جامعهشناسی و ارتباطات در کشورمان معرفی شود
نظرات شما عزیزان:
ادامه مطلب